به گزارش شبکه علمی ثریا، این شهر که در بین چین و دولت هنگکنگ (تحت نظر بریتانیا) قرار داشت، اساساً بیقانون بود و به مصرف بالای تریاک، جرائم سازمانیافته و مطبهای دندانپزشکیاش شهرت داشت. عکاسی به نام "گرگ گیرارد" سالهای زیادی را به تحقیق و ثبت وقایع این مکان عجیب قبل از تخریبش اختصاص داد. گیرارد تعدادی از عکسهایش را در سال 2015 به اشتراک گذاشت.
شهر کولون والد شهری بسیار پرجمعیت و بدون حاکمیت در شمال جزیره هنگکنگ بود. این مکان در ابتدا پایگاه نظامی چین بود، اما بهتدریج به محل اقامت افراد بیخانمان تبدیل شد که بیش از 300 ساختمان متراکم را اشغال کرده بودند.
تشکیل این شهر از محل سکونتی برای افراد بیخانمان در اوایل قرن بیستم آغاز شد. بعد از جنگ جهانی دوم، هنگکنگ با موج عظیمی از مهاجران چینی روبرو شد. این مسئله سبب فقدان مسکن در شهر شد. بنابراین کارآفرینان و افراد پرقدرت تصمیم به ساخت ساختمانهای بلند در این منطقه گرفتند تا در تقاضای بالا برای مسکن سرمایهگذاری کنند.
در زمان اوج ازدحام، 33 هزار نفر تنها در 64 هزار مترمربع فضا زندگی میکردند. بسیاری این نقطه را پرازدحامترین مکان زمین میدانستند.
بااینکه شهر والد در هنگکنگ قرار داشت، اما درواقع پایگاه نظامی چین بود. به همین دلیل این منطقه در برزخ حقوقی قرار داشت و هم چین و هم دولت هنگکنگ به آن بیتوجه بودند. بنابراین در این شهر هیچ قانونی وضع نشد و ساختمانها پلاک یا نشانهای نداشتند. گیرارد گفت: "هرگز نظارتی از مقامات بالا در این منطقه نبوده و کسی برای این شهر برنامهریزی نکرد. کولون والد تنها بهتبع نیاز مردم به مسکن ایجاد شد."
تنها قانونی که برای کولون وضع شد ارتفاع ساختمانها بود. زیرا فرودگاه بسیار نزدیک بود و اجازه ساخت ساختمانهایی بلندتر از سیزده یا چهارده طبقه را نداشتند.
شهر والد توسط مافیای چین به نام "تریادز" کنترل میشد که از دهه 1950 تا 1970 جریان داشت. این شهر به قطب فحشا، قمار و مواد مخدر تبدیل شد.
زمانی که گیرارد در سال 1987 به آنجا رفت، به میزان قابلتوجهی امنتر شده بود. گیرارد گفت: "اوضاع شهر بهبود یافت، اما این شهرت بد تا آخر رویش ماند. جایی بود که والدین فرزندانشان را از رفتن به آن منع میکردند."
خیابانها و کوچههای شهر بسیار باریک بودند. اکثر آنها حتی به دو متر هم نمیرسیدند و بعضی کوچهها آنقدر باریک بودند که برای عبور از آنها باید به پهلو راه میرفتی. شبکه بزرگی از گذرگاهها در سطوح بالای شهر قرار داشت که رفتن به مناطق دور را بدون راه رفتن در سطح خیابان فراهم میکرد.
نمیشد در این شهر پرسه زد، بهخصوص در شب. اکثر ساکنان تنها در خیابانها و کوچههایی که میشناختند رفتوآمد میکردند.
"آقای لویی" پستچی شهر بود که در سال 1976 به این شغل تعیین شد. او یکی از معدود افرادی بود که تمام ورودیها و خروجیهای شهر را بلد بود. او همیشه کلاه بر سر میگذاشت تا قطرههای آب از سقفهایی که همیشه چکه میکردند، روی سرش نریزند.
ازآنجاکه هیچوقت در این شهر قانون وضع نشد، راهاندازی کسبوکار در آن بسیار آسان بود. اجاره خانهها که توسط سازندگان ساختمانها کنترل میشد، در مقایسه با بقیه شهرها کمتر بود.
کسبوکارهای زیادی در این منطقه سود کردند. "هو کی کام" یک سالن آرایشگری داشت که تا سال 1991 به کمک همسرش آن را اداره میکرد. زمانی که وادار شدند شهر را ترک کنند، مجبور شد برای دیگران کار کند زیرا توانایی پرداخت اجارهبهای مغازه را نداشت.
پزشکان، دندانپزشکان و دیگر متخصصان معتبری که از چین مهاجرت کردند، دریافتند که مجوزشان در هنگکنگ اعتبار ندارد. بسیاری از آنها مطبهایشان را به این شهر منتقل کردند زیرا این قوانین در آنجا اعمال نمیشد.
این شهر به مکانی شهرت یافت که طبقه کارگرِ هنگکنگ به پزشکان و دندانپزشکان آنجا مراجعه میکردند. دستمزد و حق ویزیت آنها کمتر بود زیرا این پزشکان جای دیگری حق کار نداشتند.
"ونگ چونگ می" یکی از دندانپزشکان شهر بود.
نبود مقررات برای تولیدکنندگان فراوردههای گوشتی از دیگر کسبوکارها مهمتر بود.
غذا بخش بزرگی از فرهنگ این شهر بود. ساکنان هنگکنگ برای غذا خوردن در رستورانی که گوشت سگ سرو میکرد، به کولون والد میرفتند. خورشت گوشت سگ که طبق دستور سنتی از گوشت سگ ششماهه نژاد "چو چو" درست میشود، غذای بسیار محبوبی در هنگکنگ بود، تا اینکه بریتانیا این غذا را ممنوع کرد.
"هوی توی چوی" کارخانه نودل خود را در سال 1965 باز کرد. او زندگی در والد را به دلیل نرخ اجارههای پایین انتخاب کرد و برای باز کردن مغازه نیازی به جواز کار نداشت. در هنگکنگ صاحبان مغازه باید از بخشهای کار، بهداشت و آتشنشانی مجوز دریافت میکردند.
کولون یک مرکز تولید بزرگ برای بسیاری از تجارتهای هنگکنگ بود. یکی از بزرگترین محصولاتش "ماهی قلقلی" بود که در سراسر رستورانهای شهر فروخته میشد.
کارخانه تولید لاستیک تماماً توسط دو مرد اداره میشد.
اکثر اوقات فضاهای تجاری مانند این خواروبارفروشی بهعنوان اتاق نشیمن یا فضایی برای انجام تکالیف مدرسه استفاده میشد.
به گفته گیرارد شهر والد به دلیل فشردگی و نزدیک بودن مردم به هم، فرهنگ روستایی دارد. "لا یو یی" 90 ساله با همسر پسرش در آپارتمانی کوچک در طبقه سوم زندگی میکرد. مراقب کردن زنان از اعضای خانواده شوهرشان در این شهر رایج و معمول بود.
به گفته گیرارد شهر والد "خرداقلیم" است. این شرایط به دلیل لولهکشی و سیمکشیهای گسترده و حفرههای کوچکِ ساختمانها به وجود آمده بود. سطوح پایینتر شهر همیشه گرم و مرطوب بود.
به دلیل رطوبت و بوی نامطبوع در پایینشهر، سقف خانهها به محلی برای دیدار و جمع شدن افراد در ظهر و عصر تبدیلشده بود. مردم در سقفها دورهم جمع میشدند، لباس میشستند، تکالیف مدرسه را انجام میدادند یا موسیقی مینواختند.
گیرارد گفت: "شبیه یک باغ شهری عجیب بود. دهها تن زباله خانگی وجود داشت که واقعاً تو ذوق میزد. اما در مقایسه با قسمت پایین شر، هوا سبک و خنک بود. بسیار لذتبخش بود که پس از زندگی و کار در طبقههای پایینتر، به آن بالا بروی."
پس از بیرون کردن 33 هزار ساکن والد طی پنج سال، تخریب شهر در سال 1993 آغاز شد. به ساکنان خسارت مالی پرداخت شد، اما بسیاری اعتراض کردند که پول دریافتی کافی نبود.
علیرغم کاهش میزان جرم و جنایت، نه انگلیس و نه چین شهر را قابلتحمل ندانستند. در سال 1987 این دولتها توافق کردند که آن را نابود کنند.
منبع: Business Insider
ترجمه: وبسایت فرادید